دو برادر، یکی خدمت سلطان کردی و دیگری به زورِ بازو، نان خوردی.
دو برادر بودند که یکی برای پادشاه کار می کرد و در خدمت او بود و یکی دیگر با نیروی خودش کار می کرد و زندگی اش را می گذراند.
واژه |
معنی واژه |
سلطان |
پادشاه |
نان |
وسیله ی گذراندن زندگی، غذا |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
فعل «بودند» بعد از عبارت «دو برادر» حذف شده است (دو برادر بودند)
«کردی» و «خوردی» ß ساخت قدیمی دارند و امروزی آن ها، به ترتیب «می کرد» و «می خورد» است که زمان گذشته دارند
زور بازو ß کنایه از کار و تلاش خود
نان ß مجاز از رزق و روزی
نان خوردن ß کنایه از امرار معاش و کسب درآمد
باری، توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مشقّتِ کار کردن بِرَهی؟
خلاصه، برادر ثروتمند به برادر فقیر گفت که: چرا تو خدمت و چاکری پادشاه را انجام نمی دهی تا از رنج و سختی کار کردن رها شوی؟
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
توانگر |
ثروتمند |
مشقّت |
سختی، رنج |
بِرَهی |
رها شوی، آسوده شوی |
||
باری |
خلاصه، به هر حال، یک بار |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
«را» در «درویش را» (به درویش) ß حرف اضافه به معنای «به» و دررویش متمم است
گفت: تو چرا کار نکنی تا از مَذلّتِ خدمت، رهایی یابی که خردمندان گفته اند: نان خود خوردن و نشستن بِه که کمر زرّین بستن و به خدمت ایستادن.
گفت چرا تو کار و تلاش نمی کنی تا از خواری و پستیِ خدمت کردن به پادشاه نجات یابی؟ زیرا انسان های خردمند گفته اند: از دست رنج خود خوردن و زندگی کردن و روزی به دست آوردن بهتر است از در خدمت پادشاه بودن و چاکری و فرمانبُرداری او کردن.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مذّلت |
خواری، خفّت، پستی |
کمر زرّین |
کمربند طلایی |
بِه |
بهتر |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
مشقت و مذلت ß سجع
نشستن و ایستادن ß تضاد
نان خود خوردن ß کنایه از «با تلاش و دسترنج خود کسب درآمد کردن»
کمربند بستن ß کنایه از آماده به خدمت بودن
زرّین ß کنایه از لباس های گران قیمت
مفهوم:
تأکید دارد به خود متّکی بودن و قناعت.
به دست آهنِ تَفته کردن خمیر بِه از دست بر سینه، پیش امیر
آهن داغ را نرم کردن و رنج و سختی آن را تحمّل کردن بهتر از تعظیم کردن در مقابل پادشاهان است.
واژه |
معنی واژه |
تفته |
گداخته، ذوب شده، داغ |
امیر |
فرمانروا |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
خمیر و امیر ß قافیه
آهن تفته ß ترکیب وصفی
دست بر سینه داشتن ß کنایه از خدمت کردن و تعظیم نمودن
عمر گرانمایه در این صرف شد تا چه خورم صیف و چه پوشم شِتا
عمر با ارزشِ من به خاطر فکر کردن به اینکه تابستان چه بخورم و زمستان چه بپوشم، هدر رفت.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
گران مایه |
گران بها |
صرف شد |
سپری شد، هدر رفت |
صیف |
تابستان |
شتا |
زمستان |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
شِتا ß قافیه برای مصراع دوم بیت بعدی
صیف (تابستان) و شتا (زمستان) ß تضاد
ای شکم خیره، به نانی بساز تا نکنی پُشت به خدمت، دو تا
ای شکم بی شرم و گستاخ به لقمه نانی قناعت کن تا اینکه مجبور نباشی در برابر دیگران تعظیم و خدمت کنی.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دو تا ß قافیه برای مصراع اول بیت قبلی
ای شکم ß تشخیص (جان بخشی)
شکمِ خیره ß استعاره از افراد حریص
پشت دو تا کردن ß کنایه از تعظیم کردن و خود را حقیر و کوچک شمردن
سعدی در این حکایت به انسان ها سفارش می کند که: سعی و تلاش بکنند و به خود متّکی باشند و در زندگی، استقلال داشته باشند؛ زیرا نیاز به دیگران سببِ پستی و خواری میشود. انسان می تواند با استقلال و تلاش در زندگی خود به ارزش و اعتبار برسد.